اینجا ایران است ...!

از همین دور و برها ...!

اینجا ایران است ...!

از همین دور و برها ...!

اینجا ایران است ...!

چشمها را باید شست ... جور دیگر باید دید ...
جور دیگر باید زیست!!!

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۶/۳۰
    98
  • ۹۸/۰۶/۲۸
    97
  • ۹۷/۱۲/۰۸
    96
  • ۹۷/۱۱/۲۹
    95
  • ۹۷/۱۱/۲۵
    94
  • ۹۷/۱۱/۱۷
    93
  • ۹۷/۱۱/۱۶
    92
  • ۹۷/۱۱/۱۵
    91
  • ۹۷/۱۱/۰۸
    90
  • ۹۷/۱۱/۰۸
    89
آخرین نظرات
  • ۳۰ شهریور ۹۸، ۱۰:۵۶ - 00:00 :.
    :(
  • ۲۸ شهریور ۹۸، ۱۱:۰۴ - 00:00 :.
    :)
  • ۹ اسفند ۹۷، ۲۱:۰۰ - 00:00 :.
    :/
  • ۲۵ بهمن ۹۷، ۱۸:۱۲ - 00:00 :.
    :/

۳۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «همکاران» ثبت شده است


یک اداره داریم ...!
همکاران پیشنهاد کردند از این جمله زیبا را که روی یکی از بنرهای مستقر در اداره و در مسیر رییس اتاق آنطرفی نصب شده، روی تابلوهای کوچک زرکوب (!) و به تمامی روسا و مدیران ادارات سازمان مان تقدیم کنند!
پ.ن: امیدوارم همه ما به این جمله گهر بار از کریم آل طه (ع) تاسی داشته باشیم...


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

آدم باید آنقدر در عالم همکاری برای همکارانش سنگ تمام بگذارد تا وقتی قرار بر انجام کاری که ممکن است به دلیل جنسیتت از عهده اش برنیایی می شود، همان همکاران برای انجام کارت با خلوص نیت پیشقدم شوند! البته بگذریم از آدمهایی که اگر دستت را تا بازو، آغشته به عسل کنی و بگذاری دهانشان، باز هم آخر کار دستت را گاز می گیرند تا جبران مافات کرده باشند! مطمئن باشید مشکل از شما نیست؛ از آنهاست!

 

  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

سبد کالا داده اند به مناسبت ماه مبارک رمضان. به کارکنان رسمی و آنهایی که قراردادشان محکمتر است، سبدی بزرگ و پر از اجناس درست و حسابی و با مارکهای غذایی مرغوب و به آنها که پیمانکارند اما بقول معروف کل سازمان روی دوش آنها می چرخد، دو کیسه نایلون حاوی اجناسی با عناوینی مواد خوراکی با کیفیتی پایین تر و البته ارزان تر ... تازه فهمیده ام، نوع بینش(!) و خورش(!) شکم کارمند رسمی و کارمند پیمانکار هم در آیین نامه سازمانها متفاوت است!!!!

پ.ن: تفاوت تا به کجا ؟! اصلا چه ضرورتی دارد این تفاوت گذاشتن زشت بین کارکنانی که به اصطلاح، تمام دغدغه شان پیشبرد اهداف سازمان است؟؟ 


  • یک ایرانی

یک اداره داریم ...!
یک نفر حین انجام وظیفه در بخشی از سازمانمان کشته شده بود و همکاران داشتند با آب و تاب فراوان، ماجرا را تعریف می کردند؛ البته با دلسوزی فراوان برای همسر و دختر 5 ساله آن بنده خدای درگذشته ...
کم کم بحث به "دیه" و اینها رسید و در خلال همه حرفها، یکی نتیجه گیری کرد که بیش از 100 میلیون تومان بعنوان "دیه" به خانواده درگذشته تعلق خواهد گرفت و دقایقی هم بحث در همین موضوع ادامه پیدا کرد تا مبلغ اصلی دیه، میان گپ و گفتها مشخص شود!!!
و سرآخر، تمام دلسوزیها به جمله ی "خوش به حال خانواده اش" پایان یافت و بحث تمااااام ...!!!

پ.ن: کجا داریم زندگی می کنیم؟!


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!
تعداد کارکنان معلول سازمان ما و شاید سازمان شما، آنقدر نیست که پوشش دادن تردد امنشان به محل کار نیازمند تعداد زیادی وسیله نقلیه باشد؛ شاید تنها یک "وَن" این ایمنی در تردد را برایشان تامین کند. کاش می شد کمی امن تر به اداره بیایند؛ معلولانی که به هر دلیلی در چند سال اخیر جذب سازمان شده اند ...
پ.ن: این تصویرِ کنار بزرگراهی، دلیلی برای اثبات نگرانی های من در پست قبلی است که در خصوص معلولان فعال در سازمانمان  نوشته بودم. تصویری از همکار نابینایم کنار بزرگراه ...


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!
صبح اول وقت یکی از همکاران آقا در روابط عمومی که میان همکاران به "سادگی" معروف است، با دو صفحه از روزنامه همشهری آمده که در 2 صفحه اش، تصویری از یک طلبه جوان با همسر و فرزندانش و با تیتر: " نگران نباشید ؛ خدا روزی رسان است" کار شده است! جناب همکار ساده دل، شبیه تابلو اعلانات ایستاده، عکس را به ما نشان می دهد و بی هیچ مقدمه دیگری می گوید: « قابل توجه خانمهایی که می گویند نمیشه زیاد بچه آورد!!! این حاج آقا 11 تا بچه و دو تا داماد داره!!! »

ما:  :|

  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

این دوخت و توزیع لباسهای فرم برای کارکنان خانم سازمان، دردسر عظمایی شده است برای خودش! عوامل دوخت و دوز معمولا 2 تا 3 سایز بزرگتر از اندازه ای که از هرکس گرفته اند، لباسها را می دوزند و بعد از تحویل، همکاران محترم دربدر می گردند دنبال خیاط خانه ای که آن را کیپ تنشان کند!!! 

نتیجه اش هم می شود لباسهای فرمی که خانمهای عزیز همکار، از فرط تنگی(!)، بزور خود را در آنها جاکرده اند!!!! 

پ.ن: خانم عزیز! بخودت رحم کن! وقتی داری لباست را سایز می کنی، فضایی برای تکان خوردن در آن لباس تنگ برای خودت در نظر بگیر! ... لطفا!


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!
همان بهتر که رفاقتی میان کارکنان وجود نداشته باشد وگرنه بخاطر شدت و حِدّت گپ و گفتهای زیادی دوستانه(!) ، خصوصی و معمولا مزخرف، کار مردم عقب می افتد! البته دشمنی هم در حین کار، جواب نمی دهد و خدای ناکرده از این سوی بام واژگون می شویم ...! پس راه تعادل پیش گیریم که بصلاح خودمان و مردم است!
پ.ن: بهر حال - به دوستی یا به دشمنی - کمتر وقت برای رفقایمان و حرفهای صد من یک غازشان(!) بگذاریم در حین انجام کار و بیشتر به کار مردم برسیم .... لطفا!


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

هنوز به ارزشها پایبندند بعضیها، ظاهر یا باطن، هنوز خاطره رشادتهای دلیرمردان پاسدارِ وطن را فراموش نکرده اند بعضی مسئولان؛ آخر مگر می شود آنهمه ایثار و جانفشانی رزمندگان را در غبار خاطرات مدفون کرد؟! می شود؟! ...

نه نمی شود! ... همین است که میان اینهمه کار و ارباب رجوع و مسئولیت،  مسئولان سازمان ما هم وقتی تعیین کرده اند و وسیله ای، که دوستداران مکتب شهدا را ببرند به پای بوس بازگشتشان ... فردا ساعت 4 بعد از ظهر، میدان بهارستان ....

پ.ن: در این یک مورد - در مورد اعزاممان به مراسم تشییع 270 لاله پرپر بازگشته به آغوش وطنی که به پاسداشتش هزاران دلاورمرد، از جان گذشتند و حماسه آفریدند - هیچ کلام منفی به ذهنم نمی رسد ....

 الحمدلله ... 


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

آقایان مسئول! روسای کاردان(!) محترم! کارشناسان خبره! وقتی یک جایی را "ویژه بانوان" اعلام می کنید، آیا نیازی هست که دوربین مدار بسته بگذارید آنجا؟! یک درصد فکر نمی کنید ممکن است خانمها فکر کنند فضای اعلام شده، واقعا امن و امان(!) است و بخواهند کارهایی "ویژه بانوان" در چنین فضاهایی انجام دهند؟!

پ.ن 1: این رسم نه فقط در اداره ما و شما، بلکه خیلی جاها مثلا مترو، نمازخانه ها، مساجد و ... آنهم درست در قسمت "ویژه بانوان" رواج پیدا کرده ... و خدا عاقبتمان را بخیر کند!!!  :|

پ.ن 2: خانمهای محترم این تصویر صرفا برای تنویر افکار شما نسبت به شکل دوربینهای مدار بسته است. اینها دوربین مدار بسته است نه سنسور حریق! لطفا در مقابل یک چنین اَشکالی، حجاب خود را بیشتر(!) رعایت نمایید! 




  • یک ایرانی