اینجا ایران است ...!

از همین دور و برها ...!

اینجا ایران است ...!

از همین دور و برها ...!

اینجا ایران است ...!

چشمها را باید شست ... جور دیگر باید دید ...
جور دیگر باید زیست!!!

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۶/۳۰
    98
  • ۹۸/۰۶/۲۸
    97
  • ۹۷/۱۲/۰۸
    96
  • ۹۷/۱۱/۲۹
    95
  • ۹۷/۱۱/۲۵
    94
  • ۹۷/۱۱/۱۷
    93
  • ۹۷/۱۱/۱۶
    92
  • ۹۷/۱۱/۱۵
    91
  • ۹۷/۱۱/۰۸
    90
  • ۹۷/۱۱/۰۸
    89
آخرین نظرات
  • ۳۰ شهریور ۹۸، ۱۰:۵۶ - 00:00 :.
    :(
  • ۲۸ شهریور ۹۸، ۱۱:۰۴ - 00:00 :.
    :)
  • ۹ اسفند ۹۷، ۲۱:۰۰ - 00:00 :.
    :/
  • ۲۵ بهمن ۹۷، ۱۸:۱۲ - 00:00 :.
    :/

64

شنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۱۲ ب.ظ


یک اداره داریم ...!

همکار نابینا امروز صبح - درحالی که هر دو کنار بزرگراه منتظر رسیدن سرویس بودیم - مرا با ذوق و شوق فراوان به عروسی اش دعوت کرد. می دانستم که هرگز نمی توانم بروم اما با اینحال برای اینکه ناراحت نشود، گفتم اگر می دانستم به همین زودی است، حتما فکری برای آمدن می کردم و در ادامه حرفم پرسیدم: « عروسی همین هفته است؟ »

خندید و گفت: « همین امشب است! راستش کلی کار داشتم و نباید امروز سر کار می آمدم اما چه کنم که پیمانکارم و اخراجم می کنند .... تازه با این تفاسیر 2 ماهی هم هست که حقوق نگرفته ام .... »

پ.ن: خدا را شکر کردم نمی تواند مرا ببیند ... تاثرم دیدنی نبود ...


  • یک ایرانی

نظرات  (۱)

  • یک ایرانى دیگر
  • با شرایط وصف شده خرج ازدواج و زندگى چگونه تأمین میشود؟!
    عجب دل و جرأتى داره! 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">