اینجا ایران است ...!

از همین دور و برها ...!

اینجا ایران است ...!

از همین دور و برها ...!

اینجا ایران است ...!

چشمها را باید شست ... جور دیگر باید دید ...
جور دیگر باید زیست!!!

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۶/۳۰
    98
  • ۹۸/۰۶/۲۸
    97
  • ۹۷/۱۲/۰۸
    96
  • ۹۷/۱۱/۲۹
    95
  • ۹۷/۱۱/۲۵
    94
  • ۹۷/۱۱/۱۷
    93
  • ۹۷/۱۱/۱۶
    92
  • ۹۷/۱۱/۱۵
    91
  • ۹۷/۱۱/۰۸
    90
  • ۹۷/۱۱/۰۸
    89
آخرین نظرات
  • ۳۰ شهریور ۹۸، ۱۰:۵۶ - 00:00 :.
    :(
  • ۲۸ شهریور ۹۸، ۱۱:۰۴ - 00:00 :.
    :)
  • ۹ اسفند ۹۷، ۲۱:۰۰ - 00:00 :.
    :/
  • ۲۵ بهمن ۹۷، ۱۸:۱۲ - 00:00 :.
    :/


یک اداره داریم ...!

پسرک عینک صفحه بزرگی روی چشمش داشت؛ از این عینکها که رفلکس طلایی رنگ زیبا دارند و من اسمش را نمی دانم!!! یک جور خاصی حرف می زد انگار بقول همکارم دارد خودش را لوس می کند و یه جوری قدم بر می داشت انگار که دنبال جلب توجه باشد! فرصتی که پیش آمد، یواشکی به عینک بزرگی که حین نوشتن هم از چشمانش بر نمی داشت، پوزخندی زدیم !!! پرونده اش را روی میز رییس اتاق آنطرفی جاگذاشته بود و پیگیر بود بَرَش دارد اما رییس داشت نماز می خواند و بی اجازه نمیشد ...

کمی بعد پرونده را که مقابل چشمان پر تمسخر رییس اتاق آنطرفی دستش دادم و او برگشت که با سرعت برود، فرصت کردم بهتر نگاهش کنم؛ یکی از چشمانش معیوب بود و از فرط سریع رفتن دیگر نمی توانست، لنگ زدن پایش را پنهان کند ...

پ.ن: هر چه "خدا خدا" می گویم، دلم از سنگینی گناه پوزخند صبح ، سبک نمی شود ...


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

"اعتماد به تخصص بانوان جوان"؛ این شعار جالب موجب شده تازگی ها بسیاری از خانمهای صاحب تجربه و صاحب تخصص، با وجود سن و سال کم بتوانند بر صندلی مهمترین پستهای سازمان تکیه بزنند!
پ.ن: با آنکه نه صاحب تخصصم و نه صاحب تجربه که این اتفاق خوشایند شامل حال من هم بشود اما خوشحالم! برای همه خانومهای با سواد و با شعور سازمانمان خوشحالم!


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

اگر انتشار تصاویر آدمهای با آبروی تنگدست در رسانه ها که با سیلی صورت خودشان را سرخ نگه داشته اند و بواسطه لطف بی حد(!) بعضیها، شناسایی شده اند تا مورد تفقد قرار بگیرند صواب است، اصلا و ابدا دلم نمی خواهد انجامش دهم ....

پ.ن: بشدت معتقدم نه فقط سازمان ما که هیچ سازمان دیگری حق ندارد وقتی مثلا دارد به بی بضاعتی کمک می کند، عکس کمک گیرنده را در حین دریافت کمک، ثبت و در رسانه ها منتشر کند! اصلا چه کسی گفته، بردن آبروی افراد به بهانه کمک، صواب است؟


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

رییس اتاق آنطرفی که به اصطلاح مدیر اداره روابط عمومی سازمان است، تمام فعالیتش در زمینه ارائه کار مفید(!) در سازمان و ادارات، ایجاد هرج و مرج ناشی از خبر بردن و خبر آوردن و در کل، دو بهم زنی میان معاونان است و به مثابه آن، چون تخصصش در روابط عمومی خییییییییییلی بالاست(!)، بلد است چطور هم زیرآب مدیران و معاونان را پیش رییس بزرگ بزرگ سازمان بزند!!!

پ.ن: برای همین هم هست که هیچ مدیر و معاون و رییسی کارکنان روابط عمومی را تحویل نمی گیرد و وقتی کار به یکی از آنها بیفتد، اصلا جلو نمی رود .... 


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

سازمان یکی از مسئولان دانه درشت(!) را دعوت کرده بود به جلسه ای بسیار مهم برای اتخاذ تصمیمات کلیدی(!)

مسئول دانه درشت مذبور(!) یک ساعتی دیر رسید و وقتی هم که آمد برای رفع و رجوع تاخیرش اول گفت که: « چون "دهاتی" ام در معابر پر پیچ و خم شهر گم شدم! »

و باز اضافه فرمود: « چون "دهاتی" ام بلد نیستم درست حرف بزنم و دیر آمدنم را بهتر از اینها توجیه کنم!»

 و کمی بعدتر هم دوباره تکرار کرد: « اصولا حضور یا عدم حضور یک "دهاتی" مثل من، نباید در روند جلسه تاثیر منفی یا مثبتی بگذارد! پس در کل تاخیرم را ببخشید!! »

پ.ن: بشدت معتقدم کاش "مدرک شعور" هم مثل سایر مدارک "افتخاری" بود به بعضی ها میدادند تا دست کم فهم درست حرف زدن داشته باشند!! 

مسئولان محترم اعطا کننده دکترای افتخاری به کله گنده ها، رسیدگی لطفا!!!! 


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

آقای مجری امروز از تریبون شبکه خبری اش اعلام کرد: « مژده به دوستداران محیط زیست!!! قرار است دیگر هیچ سگی را با گلوله (و تزریق سرنگ اسید به نخاعش!) نکُشیم! عقیمشان می کنیم تا به "زندگی طبیعی" شان ادامه دهند!!! »
پ.ن: یکی اینجا به من بگوید "زندگی طبیعی" یعنی چه؟!

  • یک ایرانی

9


یک اداره داریم ...!

مهمان داشتیم امروز؛ یک مهمان دانه درشت (!) از سازمان مرکزی!!! میان همه گزافه گوییهای روتینش در یک جلسه کاملا رسمی و مهم، یک جمله قشنگ گفت که با رغبت "واو به واو" نوشتمش. گفت: « مهربانی خود را موکول به مهربانی دیگران نکنیم و بدی خودمان را به دلیل بدی دیگران توجیه نکنیم. ما آیینه نیستیم، انسانیم؛ با مسئولیتهای خاص خود .... »


  • یک ایرانی

8


یک اداره داریم ...!

وقتی تلفنهای اداره مرتب زنگ می خورد ، همه می نشینند و بهم نگاه می کنند و منتظرند دیگری جواب بدهد.

این درحالی است که معمولا همه شان بیکارند و در حال رصد وایبر و واتزاپ و ... و خواندن احتمالا جوکهای دریافتی شان و زیرکی لبخند زدن هستند!!!


  • یک ایرانی

7


یک اداره داریم ...!

تمام کار و وظیفه مان در روابط عمومی، ارائه اطلاعات به مراجعه کنندگان است اما به تازگی رییس بزرگ بزرگ، دادن هرگونه اطلاعاتی را به مردم ممنوع اعلام کرده و گفته است دستور از بالا برای اینکار رسیده!!! و در صورتی که اینکار مشاهده شود، توبیخ خواهیم شد!!!

پ.ن: خدایا توبه!!!




  • یک ایرانی

6


یک اداره داریم ...!

مکالمه تلفنی و کاملا جدی یکی از کارکنان روابط عمومی که فوق لیسانسش را به تازگی از یکی از دانشگاههای معتبر(!) گرفته با یکی آن ور خط در پاسخ به این سئوال احتمالی: « کی تشریف می آورید اینجا؟»

کارمند فوق لیسانس مذکور(!) با کلی باد در غبغب: « ساعت 6 تشریف می آورم! هستید؟ »


  • یک ایرانی