اینجا ایران است ...!

از همین دور و برها ...!

اینجا ایران است ...!

از همین دور و برها ...!

اینجا ایران است ...!

چشمها را باید شست ... جور دیگر باید دید ...
جور دیگر باید زیست!!!

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۶/۳۰
    98
  • ۹۸/۰۶/۲۸
    97
  • ۹۷/۱۲/۰۸
    96
  • ۹۷/۱۱/۲۹
    95
  • ۹۷/۱۱/۲۵
    94
  • ۹۷/۱۱/۱۷
    93
  • ۹۷/۱۱/۱۶
    92
  • ۹۷/۱۱/۱۵
    91
  • ۹۷/۱۱/۰۸
    90
  • ۹۷/۱۱/۰۸
    89
آخرین نظرات
  • ۳۰ شهریور ۹۸، ۱۰:۵۶ - 00:00 :.
    :(
  • ۲۸ شهریور ۹۸، ۱۱:۰۴ - 00:00 :.
    :)
  • ۹ اسفند ۹۷، ۲۱:۰۰ - 00:00 :.
    :/
  • ۲۵ بهمن ۹۷، ۱۸:۱۲ - 00:00 :.
    :/

۴۹ مطلب با موضوع «ایران» ثبت شده است


یک هم سرویسی داریم ...!

علیرغم چهره متکبر هر روزه اش، علیرغم بی تفاوتی اش، علیرغم چهره بی روح و متفاوتی که در این پنج سال کارمندی از او شناختم، چنان با مهربانی، دست و صورت پیرمرد موتور سوار تصادف کرده را می شست و دست و پایش را می مالید تا حالش بهتر شود که اشک به چشمهایم دوید ....!

پ.ن: مسن است با ظاهر خیلی شسته رُفته. هم سرویسی مان نیست اما همانجایی که من صبحها منتظر رسیدن سرویس اداره ام می مانم، او هم منتظر آمدن سرویسش می ایستد و تا وقتی ماشین برسد، سیگار دود می کند. همیشه فکر می کردم آدمی متکبر و مغروری است که توجهی به پیرامونش ندارد اما .... اما وقتی پیرمرد تصادف کرده بود و خیلی ها داشتند به منظره تصادف نگاه می کردند و خیلی ها بی توجه به گوشی شان مشغول بودند تنها او ....!

زود قضاوت نکنید!


  • یک ایرانی

یک اداره داریم ...!
حقوق پیمانکارانی که بنا بر نیازش در بخشهای مختلف سازمان بکار گرفته است را ماههاست که نمی دهد. یکی از همین پیمانکاران می گفت وقتی برای دریافت 8 ماه حقوق معوقه اش به معاونت مربوطه مراجعه کرده، به او گفته اند طبق دستورالعملها و مصوبات سازمان اصلی و مرکزی، بکارگیری افراد پیمانکار ممنوع شده و از این رو حتی اگر سازمان ما پولی هم در خزانه اش داشته باشد، طبق همین مصوبات، نمی تواند که به پیمانکار بدهد!!!
پ.ن: سازمان محترم! روسای ارشد! فقط برای پرداخت حقوق پیمانکاران مطابق دستور العمل و قانونی عمل می کنید؟! موقع بکارگیریشان حواستان نبود؟!! دزدی توی روز روشن؟!


  • یک ایرانی


سربدارانیم و عاشق ....

پ.ن: روزمان مبارک!


  • یک ایرانی


یک همسایه داریم ...!

یک سگ بزرگ توی حیاطش نگهداری می کند. سگ وظیفه شناسش(!)، صبحها بخاطر سر و صدای بچه های همسایه و شبها بخاطر گربه هایی که روی دیوار راه می روند، واق واق می کند به چه عمقی!

فاصله ای هم اگر بین صبح تا شب باقی بماند، معمولا با سر و صدای سگ نامبرده (!) و صاحبش آنهم زمان بازیشان در حیاط پُر می شود!

پ.ن: ما همسایه ها؟! ما هیچ، ما نگاه! ما بیخوابی! ما، نجابت و سکوت بی هیچ اعتراضی! ما، بدخوابی نصفه شبانه! 



  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!
خدا جان می بینی؟‍! این تصویری که بصورت سراسری روی دسکتاپهای سازمان قرار گرفته، نشان می هد که چرا من از انجام کار ارباب رجوعهای بینوا مدام در می مانم!!!
پس لطفا عنایتت را به من بیشتر کن که اینقدر بخاطر رفع و رجوع خواسته های خودم، نگاهم به بالا نباشد و آن پایینترها/ آنجاهایی که ارباب رجوعها منتظر حرکت من برای حل مشکلشان هستند را هم ببینم!

پ.ن: ممنون خدا جان! :)


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

ساعت ناهار است و ما بجای رفتن به سلف سرویس، از خود گذشتگی کرده و برای اینکه اتاق خالی نماند، داریم پشت میزمان غذا می خوریم!

که ناگهان در اتاق باز می شود، ارباب رجوع تا وسط اتاق و تا نزدیک میز من می آید، دودل است، نگاهی به ظرف غذایمان می اندازد و محتویاتش را برانداز می کند، چند لحظه جویدن(!) و قورت دادن(!) دوستان را تماشا می کند، مِن و مِن می کند، نگاهش به سمت در اتاق بر می گردد، باز به ظرف غذایمان نگاه می کند و .... (این حرکات از نو تکرار می شود!)

می پرسم: امری دارید بتوانیم کمک کنیم؟

می گوید: اگر اشکالی ندارد، همین جا صبر می کنم تا غذایتان تمام شود!!!

و  وسط اتاق پرونده به دست می ایستد و دوباره زل می زند ....!!!

پ.ن: :|


  • یک ایرانی


یک شهرداری محترم داریم ...!

سالهاست شعار مقابله با بحران می دهد، وعده تعامل با سازمانهای خدمات رسان برای کمک به مردم در زمان بحران می دهد، مانور آتش سوزی و زلزله و هزار دنگ و فنگ دهان پرکن برگزار می کند اما ..... اما چند دقیقه بارش پیش بینی نشده باران در شهر مساوی است با یک هفته تلاشش برای جست و جوی اجساد و مفقودین و ....!!!!

پ.ن: ندارد!!! کلام از این واضحتر؟!


  • یک ایرانی


یک محله داریم ...!

بعد از تهدید بسیار جدی ام در زمینه از کار بیکار کردن کارگر پاکستانی و بی انصاف فضای سبز محله مان بخاطر هدر دادن بی حد و اندازه آب و بی توجهی به تذکرات پی در پی من و دیگران در این خصوص

و بعد از اینکه به هر دری زدم تا کارگر را درستش کنم(!) و راه بجایی نبردم

و باز هم بعد از اینکه به خودم قول دادم اگر نتوانم این ماجرای هدر رفت آب را توسط این خدانشناس درست کنم، حتما اسمم را عوض می کنم، مدتی بود دنبال یک اسم جدید برای خودم می گشتم که ........................!

امروز دیدم کارگر جدیدی در فضای سبز محله مان مشغول به کار شده که فعلا خیلی حواسش جمع کارش است و از آن مهمتر، آب هدر نمی دهد!!!

بنابراین اسم عوض کردن من، کنسل شد خدا را شکر!

پ.ن: خوشحالم نه بابت اسم، بلکه بخاطر آب ......

:)


  • یک ایرانی


یک محله داریم ...!

پارکهای بدون دخانیاتش، پاتوق سیگاریهایی است که مطمئن نیستم بخاطر بیسوادی نمی توانند تابلو "استعمال دخانیات ممنوع!" را بخوانند؟

یا با خودشان و شهروندان و هم محله ای های حاضر در پارک دشمنند؟

و یا با شهرداری محترم که پارک بدون دخانیات برایشان درست کرده تا از دست کم در حین فراغت، از آسیب به خودشان و دیگران دست بردارند، لجبازی می کنند؟! .... 


توضیح نوشت: "یک اداره داریم ...!" از این پس در ابعاد وسیعتری در " اینجا ایران است ...!" به فعالیت خواهد پرداخت.


  • یک ایرانی