اینجا ایران است ...!

از همین دور و برها ...!

اینجا ایران است ...!

از همین دور و برها ...!

اینجا ایران است ...!

چشمها را باید شست ... جور دیگر باید دید ...
جور دیگر باید زیست!!!

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۶/۳۰
    98
  • ۹۸/۰۶/۲۸
    97
  • ۹۷/۱۲/۰۸
    96
  • ۹۷/۱۱/۲۹
    95
  • ۹۷/۱۱/۲۵
    94
  • ۹۷/۱۱/۱۷
    93
  • ۹۷/۱۱/۱۶
    92
  • ۹۷/۱۱/۱۵
    91
  • ۹۷/۱۱/۰۸
    90
  • ۹۷/۱۱/۰۸
    89
آخرین نظرات
  • ۳۰ شهریور ۹۸، ۱۰:۵۶ - 00:00 :.
    :(
  • ۲۸ شهریور ۹۸، ۱۱:۰۴ - 00:00 :.
    :)
  • ۹ اسفند ۹۷، ۲۱:۰۰ - 00:00 :.
    :/
  • ۲۵ بهمن ۹۷، ۱۸:۱۲ - 00:00 :.
    :/

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کار مفید!» ثبت شده است


یک اداره داریم ...!

خانم نسبتا مسنی بود، طی روزهای گذشته چندین بار در حال رفت و آمد، از مقابل اتاقمان دیده بودمش. توی آسانسور - وقتی می خواستم به دفتر رییس بزرگ بزرگ سازمان بروم - بهم برخوردیم و من یکهویی(!) پرسیدم: «کاری هست بتونم براتون انجام بدم؟»

با گِلِه گفت: « می تونی ولی کمک نمیکنی چون به ضررت تموم میشه ...»

و وقتی برایم مشکلش را تعریف کرد، دیدم براحتی می توانم کمکش کنم؛ جوری که دیگر راهش به سازمان ما نیفتد ولی اجازه اش را ندارم ... چرا؟! چون راهنمایی ام، منافع سازمانی را که در آن کار می کنم بخطر می اندازد .... 

هنوز از خودم و کارم و ترسم دلگیرم ...

پ.ن: کاش موقع کمک برای حل مشکل ارباب رجوع، هیچ "باید" و "نباید"ی دست و پای کارکنان سازمانها و ادارات را نبندد ... 


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

وقتی عقیده کارکنان خانم سازمان را در برگزاری کلاسها و دوره های آموزشی ورزشی برای خانمهای همکار به نظرسنجی می گذارند، "پرورش اندام" مهمترین اولویت پیشنهاد شده از طرف آنهاست!!! اسب سواری و ورزشهای رزمی هم به ترتیب در مقامهای دوم و سوم قرار می گیرند.

پ.ن: این پست را نوشتم که دغدغه ورزشی(!) همکاران همجنس خودم، همیشه یادم بماند! :))




  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!
همان بهتر که رفاقتی میان کارکنان وجود نداشته باشد وگرنه بخاطر شدت و حِدّت گپ و گفتهای زیادی دوستانه(!) ، خصوصی و معمولا مزخرف، کار مردم عقب می افتد! البته دشمنی هم در حین کار، جواب نمی دهد و خدای ناکرده از این سوی بام واژگون می شویم ...! پس راه تعادل پیش گیریم که بصلاح خودمان و مردم است!
پ.ن: بهر حال - به دوستی یا به دشمنی - کمتر وقت برای رفقایمان و حرفهای صد من یک غازشان(!) بگذاریم در حین انجام کار و بیشتر به کار مردم برسیم .... لطفا!


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

خیلی خیلی خوب است که برای اینهمه کارمند خدمتگزار(!) به فکر لباس فرم هستند که ظاهرشان هم مثل کارشان شیک به نظر برسد اما خوشحالتر میشویم اگر بجای برآورد سایز کارکنان و دوخت لباس متحدالشکل برایشان، راندمان کار و خدمتشان را برآورد کنند!

پ.ن: آفتابه لگن هفت دست ولی ....!!!


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

بس که بعضی از کارمندان نه چندان محترم، حین ساعات کار فرار را برقرار ترجیح داده و به هر دلیلی از اداره خارج شده اند و آخر وقت برگشته اند تا با ثبت کارت، حضورشان در اداره را اثبات کنند، 3 مامور انتظامی مقابل دستگاه کارت زنی سازمان بکار گرفته شده اند که نگذارند کسی بی وقت، بی اجازه و بی برگه ماموریت یا بدون برگه مرخصی خارج شود! یک جوری هم توجیه شان کرده اند که اگر کسی از اداره خارج شود، دنبالش می دوند و می گویند: « ببخشید کجا؟! چرا کارت نزدید؟!» !!!!

پ.ن: به این موضوع که فکر می کنم، از کار همکارانم که موجب ارائه چنین راهکار توهین آمیزی شده بیشتر خجالت می کشم تا بکارگیری 3 مامور کنترل و دویدن دنبال کارکنان و ....!


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!
این گونه فرهنگسازی های محیطی اش را خیلی دوست دارم؛ شاید چون تلنگری است برای خودسازی ...



  • یک ایرانی


 یک اداره داریم ...!
وقتی ما زیر باد خنک اسپیلت معمولا الکی داریم وقت می گذرانیم، آن بیرون، زیر هرم داغ خورشید چند پیرمرد - آنهایی که سالها پیش باید بازنشسته می شدند و یک روزی مثل امروز در حال استراحت بودند - با پشت خمیده، مشغول رسیدگی به فضای سبز بیرونی سازمان هستند؛ صرفا برای درآوردن یک لقمه نان حلال و با آبرو برای خانواده هایشان .....

خداااااااااااااا نان ما کجا و نان آنها کجا؟


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

از اینکه به واسطه اتفاقی توی راهروها قدم بزنم و ببینم در جایی/ سازمانی که شعارش خدمت است، دو سوم کارکنان عملا بیکار و طی روز با گوشیهایشان، پیگیری کارهای شخصی شان، وراجیهای بی ثمر با همکارانشان و ... سرگرمند، حال بدی پیدا می کنم.

پ.ن: برادر من! خواهر من! خب شرایط/پارتی(!) فراهم شده که جای آدمهای خدمتگزار به حق یا ناحق بنشینی و خدمت کنی! خدمت کن وگرنه مفت خوردن را بیخیال شو و جایت را بده به آنهایی که واقعا تشنه ی خدمت به مردمند ... 


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

اگر انتشار تصاویر آدمهای با آبروی تنگدست در رسانه ها که با سیلی صورت خودشان را سرخ نگه داشته اند و بواسطه لطف بی حد(!) بعضیها، شناسایی شده اند تا مورد تفقد قرار بگیرند صواب است، اصلا و ابدا دلم نمی خواهد انجامش دهم ....

پ.ن: بشدت معتقدم نه فقط سازمان ما که هیچ سازمان دیگری حق ندارد وقتی مثلا دارد به بی بضاعتی کمک می کند، عکس کمک گیرنده را در حین دریافت کمک، ثبت و در رسانه ها منتشر کند! اصلا چه کسی گفته، بردن آبروی افراد به بهانه کمک، صواب است؟


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

رییس اتاق آنطرفی که به اصطلاح مدیر اداره روابط عمومی سازمان است، تمام فعالیتش در زمینه ارائه کار مفید(!) در سازمان و ادارات، ایجاد هرج و مرج ناشی از خبر بردن و خبر آوردن و در کل، دو بهم زنی میان معاونان است و به مثابه آن، چون تخصصش در روابط عمومی خییییییییییلی بالاست(!)، بلد است چطور هم زیرآب مدیران و معاونان را پیش رییس بزرگ بزرگ سازمان بزند!!!

پ.ن: برای همین هم هست که هیچ مدیر و معاون و رییسی کارکنان روابط عمومی را تحویل نمی گیرد و وقتی کار به یکی از آنها بیفتد، اصلا جلو نمی رود .... 


  • یک ایرانی