اینجا ایران است ...!

از همین دور و برها ...!

اینجا ایران است ...!

از همین دور و برها ...!

اینجا ایران است ...!

چشمها را باید شست ... جور دیگر باید دید ...
جور دیگر باید زیست!!!

آخرین مطالب
  • ۹۸/۰۶/۳۰
    98
  • ۹۸/۰۶/۲۸
    97
  • ۹۷/۱۲/۰۸
    96
  • ۹۷/۱۱/۲۹
    95
  • ۹۷/۱۱/۲۵
    94
  • ۹۷/۱۱/۱۷
    93
  • ۹۷/۱۱/۱۶
    92
  • ۹۷/۱۱/۱۵
    91
  • ۹۷/۱۱/۰۸
    90
  • ۹۷/۱۱/۰۸
    89
آخرین نظرات
  • ۳۰ شهریور ۹۸، ۱۰:۵۶ - 00:00 :.
    :(
  • ۲۸ شهریور ۹۸، ۱۱:۰۴ - 00:00 :.
    :)
  • ۹ اسفند ۹۷، ۲۱:۰۰ - 00:00 :.
    :/
  • ۲۵ بهمن ۹۷، ۱۸:۱۲ - 00:00 :.
    :/

۱۴ مطلب با موضوع «ارباب رجوع» ثبت شده است


یک بیمارستان معروف داریم ...

ساعت ۲۱  به بعد هر کس به آنجا مراجعه کند، به تجویز پزشک اورژانس و پس از  به اصطلاح بررسی چند دقیقه ای ، حتماااا در CCU بستری میشود و فردا یا پس فردایش حتمااا باید با آنژیوگرافی درمان شود وگرنه امورات بیمارستان نمیگذرد!

بعد از آنژیو، هم معمولا اعلام میکنند: "رگهای اصلی باز بود ، مویرگها گرفته بود که با آنژیو نمیشود کاری کرد اما لطفا کمی بیشتر مراقب باشید."

پ.ن: o_O 

  • یک ایرانی


یک دستگاه قضایی داریم ... !

برای اقدام به گرفتن حق و حقوق چندماه عقب افتاده ات از یک حق خور مال مردم خور ، باید ابتدا جیب همین دستگاه قضایی را پر کنی،؛ شاید که در این اوضاع بلبشو، فرجی در احقاق حقت حاصل شود!

پ.ن: اللهم خلصنا من جیب بر بظاهر قانونی !!!


  • یک ایرانی


یکسری سازمان داریم ...!


حتی نصف سر و صدایی که بنام "خدمت به مردم" می کنند، حتی نیمی از کارهایی را که می گویند "برای رفاه مردم" انجام می دهند، انجام نمی دهند!!! تمام فعالیتهایشان فقط برای بزرگنمایی سازمان با اخبار نیمی دروغ - نیمی واقعی است... فقط اخبارشان را با دروغ "خدمت به مردم" بزرگ می کنند....


پ.ن: دیده ام / می بینم که به این صراحت می گویم ...!!!


  • یک ایرانی


یک اورژانس داریم ...!

گردن درد ناگهانی راهمان را به اورژانس بیمارستانی باز کرد. در اورژانس و در تختهای کناری من، همه جور بیماری پیدا میشد؛ از بیماری که سکته مغزی کرده بود گرفته تا خانم جوانی که بازویش را هنگام کار با سنگ فرز بشدت مجروح کرده بود تااااا انواع و اقسام بیماریهای ناگهانی احتمالا میکروبی و بیماران تصادفی و معتاد و ....!!!

دو سه ساعتی بودیم و بعد با اعصاب خردی شدید و شوک ناشی از دیدن ناگهانی زخم وحشتناک خانم مجروح و فریادهای دادخواهانه دیگر بیماران بخصوص تصادفی ها به خانه برگشتیم!

سرماخوردگی بسیار شدیدمان هم از فردای همان شب مراجعه به اورژانس بروز کرد و شد نور علی نور!!!


پ. ن: نمی دانم فقط اورژانس در کشور ماست که همه جور مریض با بیماریهای مختلف و احتمالا واگیر، مجبورند چند ساعتی با ریسک سرایت بیماری به دیگران در کنار هم منتظر دریافت خدمات پزشکی تحمل کنند یا این مشکل کل اورژانسهای دنیاست؟!


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!
خدا جان می بینی؟‍! این تصویری که بصورت سراسری روی دسکتاپهای سازمان قرار گرفته، نشان می هد که چرا من از انجام کار ارباب رجوعهای بینوا مدام در می مانم!!!
پس لطفا عنایتت را به من بیشتر کن که اینقدر بخاطر رفع و رجوع خواسته های خودم، نگاهم به بالا نباشد و آن پایینترها/ آنجاهایی که ارباب رجوعها منتظر حرکت من برای حل مشکلشان هستند را هم ببینم!

پ.ن: ممنون خدا جان! :)


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

ساعت ناهار است و ما بجای رفتن به سلف سرویس، از خود گذشتگی کرده و برای اینکه اتاق خالی نماند، داریم پشت میزمان غذا می خوریم!

که ناگهان در اتاق باز می شود، ارباب رجوع تا وسط اتاق و تا نزدیک میز من می آید، دودل است، نگاهی به ظرف غذایمان می اندازد و محتویاتش را برانداز می کند، چند لحظه جویدن(!) و قورت دادن(!) دوستان را تماشا می کند، مِن و مِن می کند، نگاهش به سمت در اتاق بر می گردد، باز به ظرف غذایمان نگاه می کند و .... (این حرکات از نو تکرار می شود!)

می پرسم: امری دارید بتوانیم کمک کنیم؟

می گوید: اگر اشکالی ندارد، همین جا صبر می کنم تا غذایتان تمام شود!!!

و  وسط اتاق پرونده به دست می ایستد و دوباره زل می زند ....!!!

پ.ن: :|


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!
کسانی توی اداره روابط عمومی کار می کنند که بعضیهایشان به رغم فعالیت در "روابط عمومی" - که وظیفه ذاتی اش پاسخگویی است و بس! - گوشی شان را و کارهای شخصی شان را رها نمی کنند که به ارباب رجوع حتی نگاه کنند...
و نتیجه اش می شود اینکه طرف دارد درباره مشکلش می گوید و هنوز کلامش ادامه دارد که همکار گرامی همچنان در حال وارسی گوشی شان، لطف می کند و می گوید: « اتاق کناری ... »
یعنی تشریفتان را ببرید اتاق کناری و از یکی دیگر بپرسید!!!


  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

همزمان با ماه مبارک رمضان، هر آبسردکنی که توی راهروهای سازمان بود را جمع کردند؛ صرفا برای مبارزه با روزه خواری ... آنوقت دوسه روز پیش یک ارباب رجوع مسن توی لابی سازمان تشنج کرده بود، مردم رفتند از سرویس بهداشتی آب خوردن برایش آوردند که حالش کمی سرجایش بیاید .....!

پ.ن: اسلام به ذات خود ندارد عیبی/ هر عیب که هست از مسلمانی ماست ....



  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

به شدت سرگرم کار بود که کسی از بیرون اتاق صدایش کرد. یک خانم جا افتاده بود که با سر اشاره کرد چند لحظه برود بیرون که کارش دارد! همانطور سرپایی و درعرض دوسه دقیقه مطمئن شد کارمند است و پرسید نوع قراردادش چیست و بعد با خنده گفت که برای پسر بیکارش دنبال همسری کارمند می گردد و بعدش هم گفت که پسرش از زنی که بیکار و علاف در خانه بچرخد و فقط دنبال چشم و همچشمی برای خرید اجناس برای خانه اش باشد، اصلا و ابدا خوشش نمی آید!!!!

آخر همین صحبت دوسه دقیقه ای:

آن خانم( با صمیمیت فراوان): خب نظرتون چیه؟! پسر من خیلی سالمه هااااااا!

خانم کارمند: 8-| :-|



 

  • یک ایرانی


یک اداره داریم ...!

- سلام روابط عمومی (...)؟

* سلام. بفرمایید!

- من به اشتباه از لیست یارانه بگیرها حذف شده ام! کمکم کنید. بچه های فوق لیسانس بیکار دارم ... بازنشسته ام ....

*عذر میخواهم اما شما باید با وزارت (...) تماس بگیرید. این موضوع به ما مربوط نمیشود آقای محترم!

-( با عصبانیت هرچه تمامتر!! ) پس شما آنجا چکاره اید؟! نشسته اید به مردم خدمت کنید نه فقط پول مفت بخورید! حرامتان باشد به حق گلوی بریده ...... !!!!

* :-O   :-|

پ.ن: گاهی انتظار زیادی دارند بعضی ارباب رجوع ها ... 



  • یک ایرانی